اما
ايمان قلبي فقط و فقط راهش رابطه ی با خداست. عبادت ميخواهد: (وَاعْبُدْ
رَبَّكَ حَتّي يَأتِيَكَ الْيَقينُ)[1] ميفرمايد: اگر يقين ميخواهي عبادت كن. رابطه ی با
خدا را محكم كن. ايمان قلبي از نماز اول وقت، از نماز با جماعت، پيدا ميشود. مسجد
در مقابل شيطان انسي وجنّي سنگر است. اينگونه مجالس خار در چشم شيطان جنّي و انسي
است. علاوه بر اينكه خار است در چشم دشمن، نور است براي دل. نماز اول وقت بخوانيد.
با خضوع بخوانيد. با خشوع بخوانيد. در نماز، مكالمه ی با خدا داشته باشيد. يعني
وقتيكه ميگوئيد «ايّاك نعبد و ايّاك نستعين» با خدا حرف بزن؛ و بالاخره خود را در
محضر خدا بدان و اين نماز را معراج بدان. همين طور كه پيغمبر اكرم(ص) معراج داشت و
با خدا حرف ميزد شما هم مكالمه ی با خدا داشته باشيد. روزه ی ماه مبارك رمضان به
شما ايمان قلبي ميدهد. نماز شب به شما نورانيّت ميدهد. از اينها مهمتر، به واسطه
ی خدمت به خلق خدا. انسان ممكن است دلي به دست بياورد كه راه پنجاه ساله را در
مدّت كوتاهي بپيمايد. در اين ماه مبارك رمضان هر كسي به اندازه ی وسعش بايد به
فقرا كمك كند. و اين شعار اسلامي را در ماه مبارك رمضان و هميشه در نظر داشته
باشيم:
(لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ
سَعَتِه وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمّا اتاهُ اللهُ لا
يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً اِلْا ما اتاها)[2]
يعني هر
كسي به اندازه ی وسعش بايد به فقرا و ضعفاء و بيچارهها كمك كند؛ و خلأ فقر فردي و
اجتماعي را پر كند. آنكه ميتواند، زياد كمك كند. آنكه نميتواند كمتر. اين آيهاي
كه خواندم، امر است. ما از اين امر نبايد بگذريم. ما نبايد بگوئيم مستحب است.
روايات زيادي هم وارد شده كه بايد همه و همه به فكر يكديگر باشند. «مَنْ
اَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِأمُورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»[3] همه
شما شنيديد. اما حيف كه همه ی ما به آن عمل نميكنيم. نگو ندارم. ميتواني به جاي
ده لقمه نُه لقمه و حتّي يك لقمه كمك كني. ميتواني براي جهازيّه هزار تومان يا
كمتر بدهي. اگر دولت ميتواند بايد خلأ اجتماعي و فردي را پر كند؛ و اگر نتوانست
همه ی مردم.
خلاصه،
اگر ايمان عاطفي ميخواهي، اگر نورانيّت دل ميخواهي، تا ميتواني به خلق خدا خدمت
كن. لذا عُرفا و علماي علم اخلاق اگر روزي نميتوانستند به كسي كمك كنند، آن روز
خيلي غُصّه داشتند و ميگفتند امروز خذلان براي ما جلو آمد. براي اينكه نتوانستيم
به كسي كمك كنيم. حتّي اگر نميتوانستند به انسانها كمك كنند، به حيوانها كمك ميكردند.
وقتي كه برف بيايد، اين پرندهها دانه ميخواهند. چه كسي بايد به اينها دانه بدهد
جز آدمهاي متوجّه؟ لذا ميرفتند روي برف دانه ميپاشيدند. وقتي كه ميديدند وضع
مشكل است، خود نميخوردند به ديگري ميدادند.
در
روايات ميخوانيم كه اميرالمؤمنين(ع) يك مقدار پول براي خرج روزانهاش قرض كرده
بود. در راه مقداد را ديد. فرمود: مقداد! چرا متحيري؟ گفت: ديروز تا حالا نتوانستهام
براي زن و بچّهام غذا تهيه كنم. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: معلوم است كه پول براي تو
لازمتر از من است. براي اينكه من امروز نتوانستم غذا تهيّه كنم. اين پول مال تو.
نگوئيد علي بود. ايشان سرمشق است براي شيعه، براي دنياي بشريّت؛ دنياي بشريّت بايد
به علي(ع) افتخار كند. اما حيف كه شيعيان هم از او پيروي نميكنند.
قرآن
براي نورانيّت دل روي تقوي پافشاري دارد و آن را از همه ی اينها مهمتر ميداند:
(اِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ
لَكُمْ فُرْقاناً)[4]
(يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا
اتَّقُوا اللهَ و امِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِه وَ
يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِه)[5]
(وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللهُ
لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ)[6]
قرآن ميفرمايد:
اين ايمان را بايد خدا بدهد. نور را خدا بايد بدهد. ايمان قلبي مال خداست.
مقدّماتش مال ماست. اما نور را خدا بايد در دل بتاباند. بعد در آن دو آيهاي كه
خواندم ميفرمايد: نور را در دل متّقي قرار ميدهد. متّقي كيست؟ آن خانمي كه حجاب
دارد و حجاب خوب دارد. آن خانمي كه اگر كسي به او تنه بزند تا موقع افطار ناراحت
است؛ با اينكه خودش تقصير نداشت، از اين گناه توبه ميكند. اينها مصداق آدمهاي
متقي هستند.
پي نوشت
ها: